خواندنی های های جالب

به عنوان یک قاعده، تخمین بزنید که چه اتفاقی می افتد


یک بار دوستم با یک دماسنج آب نبات آمد و ما فاج خانگی درست کردیم. یادمه که زیاد خوردم

در یک لحظه دوستم حکایتی را برایم تعریف کرد و در حین گوش دادن، من ناخودآگاه یک تکه فاج به اندازه کیف پول را بلعیدم.

او گفت: “اوه، آهسته تر!” “شما مثل ساندویچ می خورید!”

برای من گاهی اوقات با شیرینی ها این اتفاق می افتد. یک تکانه عمیق و اولیه مرا وادار می کند تا ماده غذایی را تا حد امکان به طور موثر در بدنم جذب کنم، درست همانطور که یک چتر دریایی اولیه یک ساردین فلج شده را می بلعد.

این انگیزه در تضاد با یک موضوع پیچیده تر است، انسان مهارتی که شامل قدردانی آگاهانه از تجربه غذا خوردن است. چرا به جای اینکه فقط یک مشت شکر را مستقیماً از کیسه بخوریم، زحمت درست کردن فاج را به زحمت انداختیم؟ خوب، از آنجایی که انسان ها این توانایی را دارند، ما باید به جای اینکه فقط به دنبال چیزهایی بر اساس غریزه و عادت باشیم، آن را برای قدردانی از تجربیاتی که داریم، انجام دهیم. شاید یکی از بهترین چیزها در مورد ما باشد.

محل درگیری درونی

من می‌توانم کت خانه‌ام را فقط برای پوشیدن آن بپوشم، یا می‌توانم از پوشیدن آن لذت ببرم – وزن مواد، سجاف مبهم که گوساله‌هایم را می‌چرخاند، یا هر چیز دیگری که در مورد آن به ذهنم می‌رسد.

همه ما این توانایی را داریم، اگرچه معمولاً به طور خودکار ایجاد نمی شود. قدردانی آگاهانه از یک تجربه به حداقل تلاش نیاز دارد، اما نباید دست کم گرفت. تقریباً همیشه ارزشش را دارد زیرا زندگی را رضایت بخش می کند و بیشتر آن طور که هست خوب است. توجه شما را بر آنچه که زندگی هست متمرکز می کند، نه سراب های ذهنی از آنچه می تواند باشد، باید باشد و می تواند باشد.

قدرت کامل قدردانی آگاهانه زمانی که صحبت از خوردن چیزی خوشمزه می شود مشهود است. وقتی آگاهانه از یک تکه کیک یا استیک لذت می برید به جای اینکه به زور مانند یکی از اجدادتان از دریا آن را ببلعید، رضایتی که از آن دریافت می کنید یک یا دو مرتبه افزایش می یابد. اگر به این شک دارید، سعی کنید هر چه سریعتر یک استیک بخورید و تماشا کنید که اطرافیانتان دقیقاً در این مورد به شما سخنرانی می کنند.

هر چه سریعتر استیک می خورد

برای روشن بودن، منظور من از «قدردانی» لزوماً «لذت بردن» نیست، اگرچه ممکن است شما نیز از این تجربه لذت ببرید. منظورم شناخت «ویژگی‌های منحصر به فرد یا ارزشمند» خود تجربه است: بافت آن، زیبایی‌شناسی آن، جاذبه‌اش، گرمای آن، شعر آن، نیرومندی آن – هر چیزی که در حین توجه به آنچه اتفاق می‌افتد، حواس شما را جلب می‌کند.

منظورم فکر کردن به تجربه هم نیست. شما با احساس کردن، حس کردن، چشیدن و بررسی آن در سطح تجربی، از چیزی قدردانی می کنید. اصلا لازم نیست فکر کنی قدردانی و تفکر مانند گوش دادن و صحبت کردن است. آنها معمولا در یک زمان اتفاق نمی افتد.

قدردانی از یک تجربه رضایت بخش و تایید کننده زندگی است، حتی اگر اینطور نباشد ارجح تجربه. یک بوکسور ممکن است از قدرت و لطف حریف خود قدردانی کند. اما این بدان معنا نیست که او حریف ضعیف تر و دست و پا چلفتی را ترجیح نمی دهد. می توانید وزن کیسه های مواد غذایی را که از ماشین خود حمل می کنید، نشانه باران در هوا، یا سوختگی در پاهای خود پس از بالا رفتن از دو پله، حتی اگر دقیقاً نمی دانید، قدردانی کنید. لذت ببرید این تجربیات وقتی برای چیزی ارزش قائل هستید، حتی چیزی که چالش برانگیز است، واقعاً می دانید که زنده هستید.

حامیان خستگی ناپذیر

البته، تجارب خوشایند ساده ترین چیزهایی است که می توان قدردانی کرد. هنگامی که مکعب های کارامل می خورید، پیراهنی را که تازه از خشک کن بیرون آمده می پوشید، یا وقتی به آن فکر می کنید در رختخواب دراز می کشید، به راحتی می توانید از آن قدردانی کنید. با این حال، هنوز هم یک عمل داوطلبانه است – اگر برای آن ارزش قائل نباشید، ممکن است حتی برای این چیزها ارزشی قائل نباشید.

هنگامی که به جادوی قدردانی آگاهانه پی بردید، می توانید آن را در تجربیات پیش پا افتاده و ظریف به کار ببرید. می‌توانید از سختی زمینی که روی آن راه می‌روید، یا اینکه جوراب‌هایتان پاهایتان را در آغوش می‌گیرند، نحوه فرود آمدن برگ، یا تأثیر سینمایی که یک ناقوس کلیسای دور در آن لحظه می‌گذارد، قدردانی کنید. می‌توانید از تعداد زیاد کلم‌های موجود در جعبه سوپرمارکت، غارنشینی ایستگاه قطار یا آرامش قابل اعتماد راس، مدیر تولید، قدردانی کنید. همه چیز در مورد این است که بدانیم این ویژگی ها در همه چیز و در همه زمان ها وجود دارند و امضای منحصر به فرد خود را دارند.

قابل اعتماد ساکت

بدون قدردانی فعال، به قدردانی منفعل رضایت می دهید، که آن را بسیار نادرتر می کند. تجربیات فوق العاده خوشایند اتفاق می افتد، و اغلب اتفاق می افتد تقاضا قدردانی شما: غروب درخشان، پیشخدمت فوق العاده خوب یا آمدن دوستی که بیش از هر چیز دوستش دارید، تحت تأثیر قرار می گیرید.

اما پس از آن فقط از چیزهای خارق العاده و مثبت قدردانی می کنید. همچنین ممکن است از 99 درصد دیگر زندگی قدردانی کنید. وقتی برای آنچه اتفاق می افتد به عنوان یک تمرین کلی و مداوم ارزش قائل شوید، زندگی بسیار غنی تر و معنادارتر می شود به گونه ای که بیان آن دشوار است.

اینکه چرا عادت قدردانی باعث ایجاد چنین تفاوتی می شود، زمانی که فرد جایگزین را در نظر می گیرد، روشن تر می شود. اگر به ویژگی های اتفاقی که می افتد توجه نکنید، توجه شما کجاست؟ همواره به سمت تفکر بیهوده شما هدایت می شود – نقشه ذهنی بی پایان و انعکاسی از رویدادهای فرضی که اکثر بزرگسالان تقریباً دائماً درگیر آن می شوند.

تفکر بیهوده همیشه مهم به نظر می رسد، اما به طور کلی بی ثمر، تکراری است و هیچ نتیجه ای ندارد. این کاری است که ذهن انجام می دهد وقتی که شما وظیفه دیگری به او نمی دهید، مانند توجه به آنچه در مقابل شماست. اگر فقط در میانه ی پرت فکر کردن را رها کنید، به آنچه واقعاً در حال رخ دادن است روی بیاورید و به خودتان اجازه دهید احساس کنید چه چیزی در آن قابل توجه یا قابل توجه است، تسکین بزرگی است.

مورد نادری که شما چاره ای ندارید

وقتی واقعاً متوجه شدید که در مورد چه چیزی صحبت می کنم و واقعاً می توانید صدای بسته شدن در ماشین، امتداد رسیدن به یک قفسه بلند یا استحکام یک راه پله سیمانی را احساس کنید، زندگی عادی مانند یک زمین بازی بی پایان جالب به نظر می رسد، یک موزه، یک تمدن بیگانه یا هر چیزی در این بین.

آیا قدردانی از مبلمان روکش شده، سطل های کلم و مدیر محصول راس خسته کننده به نظر می رسد؟ دلیلش این است که شما به آن فکر می کنید، نه انجامش، و افکارتان خسته کننده هستند. افکار تکرار خسته کننده از آنچه اتفاق نمی افتد. قدردانی چیزی واقعی است، زندگی واقعی، همیشه جدید و پایان ناپذیر.

***

عکس های فریپیک، کاری شی، دنیل جولیوت و تیلور هیری





Source link

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا