خواندنی های های جالب

جایی که تمام این مدت باقی مانده است


به نظر می رسد زمان سریعتر و سریعتر می گذرد، اما ممکن است احساس کنید زمان در حال گذر است غیر معمول به سرعت در سال های اخیر چند روز اول یک ماه جدید به سرعت به یازدهم تبدیل می شود، سپس روز بعد 23 است، و سپس سررسید کارت اعتباری شما است و دوباره یک ماه جدید است.

وقتی مردم از شما می پرسند که در آن هفته ها و ماه ها چه کار کرده اید، ممکن است به خاطر بسپارید. ممکن است وقتی با کسی که می‌شناسید در خواربارفروشی ملاقات می‌کنید، بگویید: «اوه، من فقط کار می‌کردم و چیزهای دیگر».

برای برخی از ما، دهه 2020 شامل برخی سردرگمی‌های ذهنی یا حافظه ضعیف نیز می‌شود، که دلیل دیگری است برای اینکه نوشتن یک گزارش جالب از آنچه تجربه کرده‌اید دشوار باشد.

البته من یک نظریه در مورد آن دارم، شاید حتی یک درمان. فرضیه ای که می خواهم با شما به اشتراک بگذارم کاملاً دور از ذهن نیست – شواهد علمی برای آن وجود دارد، اما من در اینجا بیشتر به شهود خودم تکیه می کنم. بهم بگو به چی فکر می کنی.

اساساً، من معتقدم که شتاب زمان و مه ذهنی عمدتاً نشانه‌های همین مشکل هستند: فقدان یک جزء خاص از زندگی که تقریباً یک شبه تقریباً چهار سال پیش ناگهان نادر شد. این ماده امروزی بسیار راحت تر از آن زمان در دسترس است، بنابراین مشکل را می توان حل کرد، اما باید بیرون بروید و آن را تهیه کنید.

همانطور که من این را می نویسم، تنها چهار سال است که همه گیر کرونا همه چیز را مختل کرده است. آن هفته سورئال در مارس 2020 شروع شد، زمانی که فصل NBA لغو شد و به ما گفته شد که فوراً دست زدن به صورت خود را متوقف کنیم. روزهای بعد شاهد تعطیلی گسترده، اخراج کارکنان و قوانین جدید شدید برای همه چیز بود. هر روز این ماه پیشرفت جدیدی داشت و هر روز زندگی ما تغییر می کرد. همانطور که بسیاری گفته اند، این طولانی ترین ماه در تاریخ به نظر می رسد.

سپس “عادی جدید” شروع شد و صفحات از تقویم خارج شدند. چهار سال بعد تقریباً هجده ماه گذشت (حداقل برای من) و ما اینجا هستیم.

اصلاحاتی در سبک زندگی انجام شد

مردم همیشه متوجه شده اند که به نظر می رسد زمان با افزایش سن سریعتر می گذرد، که قبلاً در مورد آن نوشته ام. احساس سرعت گرفتن زمان معمولاً با این ایده توضیح داده می شود که تناسب – برای یک کودک یک ساله، یک سال یک زندگی کامل است، اما برای یک صد ساله، یک درصد از زندگی او است.

من نمی توانم این توضیح را بپذیرم. همانطور که همه ما تجربه کرده ایم، “سرعت” ظاهری زمان با شرایط تغییر می کند. یک هفته در یک شهر خارجی بسیار طولانی تر از یک هفته معمولی در خانه است. در یک مکان ناآشنا، همه چیز جدید است، بنابراین باید با دقت و توجه بیشتری به آن نزدیک شوید. برای انجام حتی کارهای روزمره، مانند خرید ناهار یا عبور از خیابان، مغز شما باید کارهای بسیار بیشتری را نسبت به خانه انجام دهد. جزئیات بیشتر باید مورد توجه، ارزیابی، و علامت گذاری در حافظه برای بعد. کمتر چیزی که تجربه می کنید را می توان با عادت یا رفلکس کنترل کرد، بنابراین نمی توانید بیشتر روز خود را درگیر افکار آشنا و تکراری خود بگذرانید. هفته ای مانند این به سادگی نمی تواند بدون توجه و فراموش شود.

به عبارت دیگر، دوره‌هایی که تازگی و تنوع بیشتری را ارائه می‌دهند، کندتر می‌گذرند و خاطرات بزرگ‌تر و زیباتری از خود به جای می‌گذارند. به همین دلیل است که هر چه شهر مقصد “خارجی” تر باشد، بازدید یک هفته ای طولانی تر به نظر می رسد. ممکن است یک گردشگر آمریکایی در خیابان دونداس در تورنتو قدم بزند، کاملاً درگیر افکار معمول خود در مورد خانه و محل کار باشد و به سختی آن تجربه را به خاطر بیاورد. پیاده روی در جاده Khao-San در بانکوک و به سختی متوجه آن تقریبا غیرممکن است.

توک توک ها همیشه با شما خواهند بود

دلیل اینکه به نظر می رسد زمان با گذشت سالها سریعتر می گذرد این است که با افزایش سن، جذابیت چیزهای جدید به طور طبیعی کاهش می یابد. چیزهای زندگی به طور فزاینده ای آشنا و روتین می شوند. شما کمتر ریسک می کنید، کمتر ماجراجو می شوید، کمتر جابه جا می شوید، کمتر شغل خود را تغییر می دهید، افراد کمتری را ملاقات می کنید، بیشتر در خانه می مانید و غیره.

احتمالاً می توانید حدس بزنید که من در چه چیزی هستم. وقتی وضعیت اضطراری همه گیر اعلام شد، ابتدا به سمت ناشناخته منجنیق شدیم. در عرض چند هفته مجبور شدیم روش‌های کاملاً جدیدی برای زندگی، کار، معاشرت، بهداشت و سرگرمی و همچنین روش‌های فکری اتخاذ کنیم. آن چند هفته بسیار طولانی و به یاد ماندنی بود. این چیزی است که زمانی اتفاق می افتد که تازگی افزایش می یابد.

پس از آن، جذابیت چیز جدید بسیار کاهش یافت. به دلیل قرنطینه، زندگی به سرعت یکنواخت شد. ما از نظر فیزیکی و قانونی خیلی کمتر می توانستیم انجام دهیم. ما با افراد کمتری تعامل داشتیم، کمتر جابه‌جا شدیم و سرمایه‌گذاری‌های جدید را لغو کردیم. ما از هر نظر خیلی به خانه نزدیکتر بودیم.

POV: مدرسه / کار / زندگی اجتماعی، 2020-2022

برای برخی از ما، این یکنواختی با سردرگمی ذهنی خاصی همراه بود: کندی شناختی و حافظه ضعیف. مردم توضیحات زیادی برای این موضوع ارائه کرده‌اند: تماشای بیش از حد صفحه نمایش، استرس اضافه، اثرات طولانی مدت خود ویروس، ناامیدی ناشی از جنگ فرهنگی، عدم ورزش و موارد دیگر.

تا حدودی ممکن است اینطور باشد، اما من گمان می‌کنم که بیشتر زمانی اتفاق می‌افتد که تنوع و تازگی از زندگی ناپدید می‌شود. ذهنی که اساساً از تجربه افراد، مکان ها و تجربیات حسی جدید منع می شود، در بهترین حالت خود باقی نخواهد ماند.

تئوری مورد علاقه من این است که با کاهش تنوع و تازگی تجربیات روزمره، قدرت ذهنی کاهش می یابد، در حالی که به نظر می رسد زمان سریعتر می گذرد.

اگر بخواهید پنج سال گذشته این پدیده را نمودار کنید، نتیجه ممکن است به این صورت باشد:

درک غیرمتخصص من از علم پشت این رابطه این است که تجربیات جدید باعث آزاد شدن دوپامین در هیپوکامپ می شود که به نوبه خود شکل گیری خاطرات را تحریک می کند. این امر منطقی تکاملی دارد: وقتی چیزی مفید را کشف می کنید، مانند مکان منبع غذایی، می خواهید آن را به خاطر بسپارید.

با این حال، دو نوع خاطره وجود دارد: خاطرات معنایی و خاطرات اپیزودیک. خاطرات معنایی به حقایق مربوط می شود. مواد مرجع چمن چه رنگی است، کاغذ در چه دمایی مشتعل می شود، پرچم ایتالیا چگونه است. این اطلاعاتی است که همه می توانند بدانند و با دیگران به اشتراک بگذارند.

زمانی که مقدار تازگی به صفر می رسد

خاطرات اپیزودیک، خاطرات زندگی‌نامه‌ای هستند و در جای دیگری از مغز ذخیره می‌شوند. این خاطرات مربوط به اتفاقاتی است که در زندگی شما رخ داده است، تا جایی که به شما مربوط می شود: اینکه در ونیز سوار گوندولا شدی، یک دختر به دنیا آوردی، زبان های باستانی خواندی، یک بار جیمز گاندولفینی را در رستوران دیدی.

با توجه به مطالعه مرتبط با بالا، خاطرات اپیزودیک در نتیجه شکل می گیرند به وضوح تجربیات بدیع – آنهایی که “فقط شباهت کمی به تجربیات گذشته دارند.” وقتی مغز با یک دسته کاملاً جدید از تجربیات مانند این روبرو می شود – در نتیجه کوهنوردی، ملاقات با افراد جدید یا راه رفتن در جاده های ناآشنا – اطلاعات جدید زیادی را رمزگذاری می کند، و چیزی را در مورد احساس شما تغییر می دهد،. داستان شما را تکمیل می کند. اکنون احساس می‌کنید مانند کسی که از تخته‌های گرانیتی بالا رفته، وندی جی را می‌شناسد، و در بانکوک غذای خیابانی را از کیسه کاغذی خورده است.

یک خاطره اپیزودیک شکل می گیرد

اگر امروز نسبت به پنج سال پیش زندگی معمولی و محدودتری داشته باشید، شاید مطالب و اطلاعات زیادی داشته باشید اما تجربیات ناآشنا کمتری داشته باشید، احتمالاً خاطرات اپیزودیک کمتری را تشکیل می دهید. در نتیجه، وقتی به گذشته نگاه می‌کنید، ممکن است زندگی در این زمان نازک‌تر و کم‌معنا به نظر برسد. به نظر می رسد که سریعتر گذشت و یادآوری آن برای شما سخت تر خواهد بود. ممکن است به نظر شما برسد که به سادگی بزرگ شده اید و چیز دیگری تغییر نکرده است.

احتمالاً بسیاری از ما هنوز به سطح تجربیات جدیدی که قبل از همه گیری داشتیم برنگشته ایم. برای بسیاری از مردم، زندگی برای همیشه کوچکتر و کمتر متنوع شده است، با یک دایره اجتماعی کوچکتر، رویدادهای کمتر شرکت می کنند، سفر کمتر، بیرون رفتن کمتر، مواد واقعی کمتری برای مغز که با آنها مواجه می شود. ممکن است محتاط‌تر، با تجربه‌تر و خانه‌دارتر شده باشند و همین‌طور باقی مانده است. من افرادی را می شناسم که چهار سال است حتی به رستوران نرفته اند.

هنوز منتظرتم

بنابراین اگر احساس می کنید که زمان خیلی سریع می گذرد و ذهن شما مه آلود است، پادزهر این است که سعی کنید سطح تنوع را به سطح اولیه بازگردانید یا حداقل آن را تا حد ممکن نزدیک کنید. این می تواند به معنای برقراری ارتباط مجدد با برخی افراد، ملاقات با افراد جدید، شرکت در رویدادها، سفر، پیشبرد پروژه های متوقف شده یا شروع پروژه های کاملاً جدید باشد. هر چیزی جز همان کارهایی که قبلا انجام داده اید.

اگر اشتباه نکنم، فقط باید زندگی خود را به حالتی برگردانید که به طور منظم تجربیات جدیدی داشته باشید، در این صورت هفته ها و ماه ها دیگر نمی توانند بدون توجه بگذرند.

***

عکس های ژوریکا کولتیچ، فلوریان وده، کریس مونتگومری، دینو رایشموث و دیوید کین





Source link

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا