خواندنی های های جالب

دو رویکرد


دو دوست، استیو و فرد را تصور کنید که در یک مهمانی شب سال نو با هم صحبت می کنند. هر دو تصمیم می گیرند در ژانویه الکل را کنار بگذارند و به طور منظم به باشگاه بروند. آنها تصمیم می گیرند عجله کنند.

آنها نمی خواهند یکدیگر را ناامید کنند و هر دو به تعهدات خود عمل می کنند. پس از آن، استیو به روال خود ادامه می‌دهد و فرد به زودی به حالتی که بیش از حد آبجو و نه کم ورزش می‌کند، برمی‌گردد.

اگرچه آنها همان کار را انجام دادند، یک ناظر بیرونی دقیق ممکن است متوجه تفاوت در نحوه نزدیک شدن هر یک از آنها به هدف خود شده باشد. قطعا برای هر دوی آنها سخت بود. هر دو در سحر از خواب برخاستند، نوشابه نوشیدند در حالی که دیگری آبجو نوشید، و لانگز و چمباتمه زدند تا ماهیچه هایشان بسوزد. برای فرد، این کار شبیه نبردی علیه جاذبه بود (البته ارزشمند)، و برای استیو، این تغییر به طرز عجیبی رهایی بخش به نظر می رسید.

فرد تلاش های خود را بهایی می دانست که باید برای دریافت پاداشی که می خواست بپردازد. او می خواست بهتر به نظر برسد و احساس بهتری داشته باشد، بنابراین مجبور شد هزینه آن را در قالب کارهای فیزیکی سخت، نوشیدنی های خسته کننده و زود بیدار شدن بپردازد. فرد به اندازه استیو منضبط بود و تمام تکرارها و ست های مورد توافق را انجام می داد، اما همیشه منتظر پایان هر تمرین بود و از طعم آب سودا و آهک احساس ضعف می کرد.

فرد در 1 فوریه، 10:07 صبح

استیو نگرش متفاوتی داشت و این باعث شد که کل ماجرا را متفاوت تجربه کند. او لانژها، نوشابه‌ها و قیام‌های زودهنگام را نه به‌عنوان محدودیت‌هایی می‌دید که بر اساس توافق برای او وضع شده بود، بلکه به‌عنوان شیوه‌ای از زندگی که همیشه در دسترس او بود و اکنون داوطلبانه آن را اتخاذ کرده بود. او از تمرین پا شکایت نکرد و به خودش نگفت که الان “نمی توانم آبجو بنوشم”. او می دانست که در واقع مجبور نیست این فداکاری ها را انجام دهد، اما آنها را انتخاب کرد زیرا آنها بهتر بودند. او مجبور نبود با خودش بحث کند که چقدر تلاش “به اندازه کافی خوب” است زیرا می دید که پاداش و فداکاری به طور جدایی ناپذیری به هم مرتبط هستند. اگر او یکی را می خواست، باید دیگری را نیز بخواهد، زیرا آنها همیشه به صورت یکی ظاهر شده اند.

رانندگی با ترمز روشن

وقتی میخوانم شرق عدن چند سال پیش توسط جان اشتاین‌بک، صحنه‌ای وجود داشت که به نظر می‌رسید قلب کتاب باشد، با اینکه در آن زمان نمی‌دانستم درباره چیست. شخصیت ها در حین تجزیه و تحلیل قسمت های کتاب مقدس، چای می نوشیدند. از آنجایی که به آن علاقه ای نداشتم، به نوعی از آن چشم پوشی کردم.

امروز من آن را به عنوان بررسی دقیق یکی از مفیدترین بینش هایی می بینم که گونه ما تا به حال در مورد تلاش و عمل به دست آورده است.

(اگر ذکر کتاب مقدس شما را خسته کرد یا خسته کردید، یک لحظه با من تحمل کنید. ممکن است شما را از دردسر زیادی نجات دهد.)

شرق عدن (و همچنین داستان استیو و فرد در بالا) بازگویی قابیل و هابیل، دو برادر کتاب مقدسی است که دو رویکرد متفاوت به تلاش و فداکاری را نشان می دهند. در کتاب اشتاین‌بک، قابیل و هابیل توسط دو کشاورز کالیفرنیایی، برادرانی به نام‌های چارلز و آدام، معرفی شده‌اند.

من همیشه فکر می کردم که درس قابیل و هابیل بسیار ساده است: یک برادر تنبل و یک برادر سختکوش. آدم باید برادر سخت کوش باشد، وگرنه از پاداش های عمیق تر زندگی غافل می شود و کینه توز و خیانتکار می شود.

از خراب شدن بیان جلوگیری می کند

با این حال، تفاوت بین آنها ظریف تر است. هر دو برادر سخت کار کردند و هر دو فهمیدند که این برای زندگی بهتر ضروری است. اما هابیل (یا استیو یا آدام) فداکاری های خود را از صمیم قلب و بدون شکایت انجام می دهد. قابیل بلافاصله پس از اینکه فداکاری هایش به ثمر نمی رسد، بر خدا خشمگین می شود و نشان می دهد که از کار بیزار است اما خواهان پاداش است. او مانند بسیاری از ما ثواب و قیمت آن را چیزهای جداگانه ای می داند; کار مانعی برای چیزی است که او برایش ارزش قائل است، نه بخشی از آن.

این تعبیر ظریف تر برای من طنین انداز شد، در حالی که توصیه اساسی به “فقط انجامش بده” هرگز در من طنین انداز نشد. متوجه شدم که بیشتر به رویکرد قابیل متمایل شده ام. من همیشه سعی می کنم فداکاری کنم به اندازه کافی برای دریافت جایزه، و من از دنیا یا این که همه چیز “هستند” عصبانی می شوم، وقتی این کار جواب نمی دهد. من همیشه چیزی را عقب می اندازم، گویی که اگر تصادفاً بیش از حد پول پرداخت کنم، ممکن است خدا مرا از کار بیاندازد.

وقتی داستان کتاب مقدس را دوباره خواندم، به ذهنم رسید که واقعاً صبح قابیل. من بیشتر کار قابیل را روی این زمین انجام داده ام و فکر کرده ام که چرا هرگز کافی نیست. وقتی به یاد آن قابیل افتادم غازها را تصور کنید به معنای واقعی کلمه نام من. دیوید قابیل – پادشاه محبوب و برادر خیانتکار.

کاین برای اداره بزرگراه کار می کند

گاهی اوقات شما به راه بهتر برخورد می کنید، حتی به این دلیل که راه دیگر به سادگی کار نمی کند. من فکر نمی‌کنم کسی به برنامه تناسب اندام یا چیزی مشابه آن پایبند باشد، اگر فقط با انگیزه پاداش‌های آینده باشد. هرکسی که پس از فصل قطعنامه ژانویه به آن پایبند باشد، چیزی در مورد خود تلاش می یابد که او را خوشحال می کند. این می تواند «سوختن» یا «پمپ» یا هم افزایی دیگری بین تلاش و رضایت باشد. این می تواند احساس آرامش بخش خود انضباطی باشد. ممکن است وقتی این کار را انجام می دهند خودشان را دوست داشته باشند. اما باید چیزی باشد، زیرا استقبال از پاداش در حالی که از قیمت متنفر است، روشی مناسب برای دیدن چیزی در دراز مدت نیست. شما همیشه در تضاد درونی هستید. شما با ترمز رانندگی می کنید.

در این معروف شرق عدن در صحنه، یکی از شخصیت‌ها کشفی درباره نحوه رانندگی نکردن با ترمز به اشتراک می‌گذارد. لی، خدمتکار آدم، داستان قابیل و هابیل را در ترجمه های مختلف با جزئیات زیاد بررسی کرده است. او می‌گوید که در نسخه‌های انگلیسی به قابیل گفته می‌شود که «تو باید بر گناه حکومت کنی» – به عبارت دیگر، تو باید، یا شما اراده، کار درست را انجام بده تو باید.

این همان فرمانی است که وقتی تصمیم می گیریم سه روز در هفته ورزش کنیم، غذای ناسالم نخوریم یا ساعت 10 صبح به رختخواب برویم، به خودمان می دهیم. تو اراده آن کار را انجام بده، تو! همینطور خواهد بود! صدایم را میشنوی؟!

قابیل بازخورد می دهد

چه این نوع پندها انگیزه شما برای اقدام باشد یا نه، در درازمدت واقعاً کارساز نیست. کار انجام شده به این طریق هرگز شما را آزاد نمی کند. زندگی شبیه نبرد بین نیروهای مخالف است. اگر حق انتخاب داشتید، این راهی نیست که بخواهید زندگی کنید.

در اصل، لی پیشنهاد می کند که یک انتخاب وجود دارد. او به دیگران می گوید که کلمه اصلی عبری در قسمت – اشتراک در – به معنای «تو باید» نیست، بلکه به معنای «تو» است ممکن است.”

این جمله را به کلی تغییر می دهد. خدا به قابیل نمی گوید که چه کاری باید انجام دهد، بلکه به آنچه باید انجام دهد، می گوید ممکن است آیا تو ممکن است بر وسوسه پیروز شوید تو ممکن است از صمیم قلب و بدون درگیری درونی خود را قربانی کنید. این یک فرمان نیست، بلکه یک خبر خوب است: شما می توانید قابیل یا هابیل باشید. این امکان در هر لحظه وجود دارد و این بزرگترین هدیه ای است که به ما به عنوان انسان داده شده است.

دلیلش هرچه بود، مرد ما استیو این را تا حدودی فهمید. او برنامه تمرینی خود را به عنوان مانعی نمی دید که باید بر آن غلبه کند تا در ازای آن چیزی مطلوب به دست آورد. او آن را به عنوان یک مسیر کلی می دید، راهی از زندگی که می توانست آن را بپذیرد یا رد کند.

رژیم جدید بهتر از رژیم قبلی به نظر می رسید، بنابراین او آن را دنبال کرد و زندگی – یا اگر بخواهید خدا – بدون شک به او نشان داد که درست می گوید.

بیا تیم

***

تصاویر توسط Joyful، Zeeboid، Nicole Wilcox، Titian.





Source link

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا