خواندنی های های جالب

“چه زمانی” به همان اندازه مهم است که “چه چیزی”


گاهی اوقات می توانید سرب را با طلا عوض کنید. ممکن است متوجه شده باشید که وقتی امروز کمی دیر می‌مانید تا کاری را که فردا انجام می‌دهید، انجام دهید، چقدر وقت صرفه‌جویی می‌کنید. یه جورایی این لقمه آخر که الان فقط نیم ساعت طول میکشه، اگه به ​​اون موقع موکولش کنی بیشتر فردا رو میخوره. این همان کار است، اما به نوعی اندازه و ترکیب بسته به شدت تغییر می کند چه زمانی انجام خواهد شد.

باید یک قانون متافیزیکی وجود داشته باشد که شما را از دستیابی به چنین معامله خوبی باز دارد، اما اینطور نیست. پس باید به دنبال آن بروید و شکارچی چنین پیشنهادهایی شوید.

متغیرهای زیادی در کنار هم قرار می گیرند تا این نوع تبدیل را ممکن کنند. زمانی که یک یا دو ساعت روی چیزی کار کنید، سیستم شما در تمام مکان‌های مناسب گرم می‌شود. شما اطلاعات مربوطه را در حافظه رم ذهنی خود بارگذاری کرده اید، بدن برای اعمال مربوطه آماده شده است (تغییر بین صفحات گسترده، تا کردن لباس ها، هر چیز دیگری)، و ذهن اکثر افکار بی ربط را دور انداخته است. کاری که در این شرایط سی دقیقه طول می کشد، فردا با شروع سرد دو ساعت طول می کشد.

در این و بسیاری از سناریوهای دیگر، تاخیر بسیار پرهزینه است. شما فقط همین تلاش را به روز بعد موکول نمی کنید. در این مدت چهار برابر خواهد شد.

وقتی موضوع را گذاشتم تا دوشنبه

با این حال، مواقعی وجود دارد که تاخیر دقیقاً به همین دلیل دوست شماست. پویایی، هیجان و سایر شرایط انجام برخی کارها را در زمان های خاص بسیار آسان تر می کند – اما گاهی اوقات شما یک چیز می خواهید سخت تر انجام دادن.

به عنوان مثال، یکی از نکاتی که آقای Money Mustache برای صرفه جویی در هزینه دارد این است که آگاهانه هر خریدی را که به طور ناگهانی در نظر دارید به تعویق بیندازید. زیرا لحظه ای که به ذهن شما می رسد که چیزی بخرید، احتمالاً سرمست از هیجان هستید. در ذهن خود دارید که یکی از این حلقه های ردیابی خواب زندگی شما را تغییر می دهد، یا اینکه داشتن یک بطری کنیاک XO در دسترس شما، شما را به یک قهرمان برای مهمانان تبدیل می کند. اگر با حکایت یا تبلیغی که در وهله اول به شما ایده داده است، «در همه مکان‌های مناسب» گرم شده باشد، مغز به راحتی چنین خریدی را توجیه می‌کند.

در چنین لحظاتی، تمایل به “بله” گفتن احتمالاً در بالاترین حد خود است – فقط می تواند ناپدید شود. به جای اینکه به خود بگویید «نه، من نمی توانم آن را داشته باشم»، که این میل را پایدارتر می کند، به سادگی تصمیم را به تأخیر بیندازید. دفعه بعد که به این خرید احتمالی فکر می کنید، احتمالاً بمب حرارتی اولیه هیجان و میل از بین رفته است. حتی اگر هنوز آن چیز را می خواهید، آنقدر نمی خواهید که صدها دلار برای آن خرج کنید. این بار عقل برنده است زیرا نیازی به غلبه بر شور و نشاط ندارد.

این یا یک سال پنیر

ممکن است توصیه های مشابهی در مورد به تعویق انداختن دسر یا کمک های دوم شنیده باشید. زمانی که بیشتر هوس می کنید زمانی است که در حال خوردن یک چیز خوشمزه یا بلافاصله بعد از آن هستید. در این مرحله، سیستم دوباره به روش صحیح گرم می شود، این بار برای خوردن بیشتر، که ممکن است خود هوشمند شما مایل به انجام آن نباشد.

اگر پانزده دقیقه قبل از تصمیم گیری در مورد دسر صبر کنید، تب در سر خنک می شود، بدن شروع به نشان دادن بیزاری مشخص خود از غذای بیشتر می کند و احتمال پر کردن یک کاسه بستنی ممکن است از وسوسه انگیز به چیزی نسبتاً خسته کننده تبدیل شود. .

به کارگیری این اصل صرفاً به معنای «رضایت با تأخیر» نیست. ارضای تاخیری، که توسط آزمایش مارشمالو استنفورد معروف شد، درباره مزایای کنترل تکانه است – شما اغلب می توانید با نپذیرفتن پاداشی که درست در مقابل شماست، پاداش های بهتری در زندگی دریافت کنید.

دانشمندان می گویند شرط بندی یک کار احمقانه است

می توانید از کنترل تکانه خود برای به تعویق انداختن کار بعد از ظهر جمعه خود تا پایان استفاده کنید یا خرید کنیاک برنامه ریزی شده خود را به تعویق بیندازید، اما ایده مهم تر، معجزه واقعی کیمیاگری، کنترل نوسانات بزرگ است. سبکی و نمایان بودن که در زمان های مختلف فعالیت های متفاوتی دارند. به سادگی با انجام کاری در زمان و شرایط متفاوت، می‌توانید چیزهای خوب را بسیار آسان‌تر و طبیعی‌تر کنید یا چیزهای خوب کمتر را دشوارتر کنید.

آگاهی فرهنگی نسبت به این اصل وجود دارد (“گرسنه به خرید نرو”)، اما ما در مورد آن بسیار بیشتر صحبت می کنیم. چی به عنوان چه زمانی. وقتی پیشرفت شخصی دارم، اغلب به این دلیل نیست که کار جدیدی انجام می دهم، بلکه به این دلیل است که زمان و شرایطی را که تحت آن کار قدیمی انجام می دهم، تغییر می دهم.

من اساساً می‌دانم چه چیزی ارزشش را دارد – ورزش کردن، انجام کار، خواب کافی، بی‌بله. اما یافتن بهترین شرایط برای یک هدف ارزشمند خاص – بهترین چه زمانی – معمولاً تضمین می کند که کارها در نهایت به آرامی کار می کنند.

برای هر چیزی زمان و مکانی وجود دارد

به عنوان مثال، من فقط زمانی شروع به ورزش منظم کردم که در زمان ناهار شروع به ورزش کردم و نه قبل یا بعد از کار. من همیشه تا زمان ناهار انرژی دارم، باشگاه شلوغ نیست، ترافیک سبک است، برنامه‌های عصرانه‌ام هرگز مانع تمرینم نمی‌شوند، از تمرینم نمی‌ترسم، و حذف آن دیگر احساس آرامش نمی‌کند. اینها شرایط خیلی بهتری هستند. من خواستن بلند کردن وزنه های سنگین در زمان ناهار؛ در ساعت 5 بعد از ظهر می خواهم برعکس آن را انجام دهم. اگر این کار را در ساعت 5 بعدازظهر انجام دهم، مانند این است که نوع دوم جاذبه را به دمبل اضافه کنم.

این بازی شرایط معامله مانند کیمیاگری است. شما اغلب می توانید یک موقعیت بد را با یک موقعیت خوب با نسبت یک به یک عوض کنید. شما در واقع می توانید برای 25 دقیقه کار در اواخر بعد از ظهر هزینه کنید تا دو ساعت کار در صبح خود صرفه جویی کنید. چنین معاملات سرب به طلا وجود دارد.

اگر از ساعات صبح خود بهتر از ساعات عصر خود استفاده می کنید، برای مثال، با تاخیر 30 دقیقه ای زمان خواب خود، اساساً نیم ساعت تماشای صفحه نمایش بدون هدف را با کیفیت پایین معامله می کنید، که احتمالاً خواب شما را بدتر می کند. برای نیم ساعت خواندن صبحگاهی با کیفیت بالا در ایوان. معامله خوب!

منظره داخلی هنگام وزنه برداری در ساعت 5 بعد از ظهر

بهترین چه زمانی برای یک شخص خاص یک موضوع خاص است. معاملاتی که به دست می آورید – و در هر صورت معامله می کنید – به این بستگی دارد که منظره داخلی خاص شما در موقعیت های مختلف چگونه به نظر می رسد، و چشم انداز درونی به شدت از فردی به فرد دیگر متفاوت است، همانطور که می دانید آیا تا به حال هم اتاقی داشته اید. .

راه حل های بهتری پیدا کنید چه زمانی نیاز به آزمایش آگاهانه دارد. بعید است که شما از روی خوش شانسی به این موضوع برخورد کرده باشید، زیرا اغلب ما یک کار خاص را در یک زمان خاص انجام می دهیم فقط به این دلیل که افراد دیگر آن را در آن زمان انجام می دهند.

چی فهمیدن انجام دادن آسان تر از آن است چه زمانی چون ما در مورد چی خیلی بیشتر. این باعث می‌شود فکر کنم وقتی چیزی کار نمی‌کند، به جای اینکه چه چیزی باید تنظیم شود، زمان است.

***

عکس های راب ویکس، آنیتا یانکوویچ، فلای دی، دیوید کین





Source link

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا