خواندنی های های جالب

چگونه یک تمرکز جدید پیدا کنیم • جوجه اردک زشت


افشا: این پست ممکن است حاوی لینک های وابسته باشد، به این معنی که اگر تصمیم به خرید از طریق یکی از پیوندهای من داشته باشید، ممکن است کمیسیون دریافت کنم، بدون هیچ هزینه ای برای شما.


من اخیراً شروع به مصرف دارو برای ADHD کردم. من هنوز رسما ندارم کاملا اگرچه تشخیص خود را فهمیدم، اما بعد از تولد الیس خیلی چیزها تغییر کرد. پلک زدم و ناگهان یک بچه دو ساله پر انرژی و شاد دارم. مشکلاتی که دائماً به روش‌های خلاقانه به آن‌ها پرداخته بودم (تا دیروقت بیدار ماندن تا آخرین پست وبلاگ و ویدیو را تمام کنم، صبح بخوابم تا برنامه خواب غیرمعمول خود را تنظیم کنم، و غیره) – دیگر هیچ چیز جواب نداد.

من مدتهاست در دستیابی به اهداف کوتاه مدت استعداد دارم. من یک متخصص بودم که به خودم می گفتم، “این بار فردا xyz تمام می شود، بنابراین شما می توانید این کار سخت موقت را پشت سر بگذارید و به طور معجزه آسایی، من در 99٪ موارد درست گفتم.” اینگونه بود که توانستم همزمان کار و مدرسه داشته باشم و یک کار فرعی راه اندازی کنم. این بدان معناست که من آزمایش‌های خود را به خوبی مدیریت می‌کنم، حتی زمانی که تحت فشار زمان با حامیان مالی کار می‌کنم (مهلت‌ها برای من بسیار خوب است!). روش‌های من ممکن است برای مهر تایید Konmari بیش از حد آشفته باشد، اما من سیستمی داشتم که از بیرون بی‌معنا به نظر می‌رسید، اما همچنان همه چیز را در کنار هم نگه می‌داشت.

زنی در اتاق کودک عکسی با کوه های سبز رنگ با قاب چوبی روی دیوار سفید آویزان می کند

بعد صاحب فرزند شدم.

صبر کنید، این برخی از جنبه های مهم را بی اهمیت می کند: من بارداری سختی را در طول یک بیماری همه گیر داشتم، سپس 6 هفته زودتر به دنیا آمدم و همه چیز شروع به رفتن به سمت جنوب کرد که نتوانستم بهبود پیدا کنم. ما چندین عمل جراحی و بیماری و تغییرات کلی زندگی داشته ایم. این روزها من به برنامه ای گره خورده ام که متعلق به خودم نیست و لازم است – یا بهتر است بگوییم: نیاز دارد – تنظیمات خود به خودی بسیار بیشتری که واقعاً به خواب، کار یا عملکردهای اولیه انسانی من کمکی نکردند. دریافته‌ام که هنوز روی پروژه‌ها کار می‌کنم، اما به جای به اشتراک گذاشتن آنها، به سمت درون می‌روم.

ایستاده در پنجره با شکم باردار و گیاهان خانگی

فرسودگی بود؟ فرسودگی؟ یا چیز دیگری؟

من شروع به کاوش در مورد خودم کردم چرا – این ترسناک بود سوختن که مردم دوست دارند این روزها در مورد آن صحبت کنند؟ لازم نیست. من هنوز عاشق کاردستی، نوشتن در مورد آن و به اشتراک گذاشتن حقایق سرگرم کننده کوچکی هستم که به زندگی من می آورد. من هنوز از آن خسته نشده‌ام و دوست دارم مادر الیس باشم (می‌دانم که چیز زیادی در مورد او در وبلاگ نمی‌گویم، اما این برای محافظت و تقسیم زندگی او و آفلاین نگه داشتن او است، زیرا نمی‌دانم که آیا او می خواهد تا زمانی که بزرگتر شود آنلاین باشد).

کایل، الیس و من در یک پرتره خانوادگی اخیر از سال 2022

ولی من بود کاملا خالی پدر و مادر شدن به گونه‌ای به من ضربه زد که همه درباره آن به من هشدار داده بودند، اما به نظر می‌رسید هیچ چیز با آنچه من به عنوان مشکل درک می‌کردم مطابقت نداشته باشد. فقط من نبودم خسته یا خسته. OB من درمان های بعد از زایمان را امتحان کرد اما داروهای ضد افسردگی/ضد اضطراب چیزی را تغییر ندادند (که برای من خیلی خنده دار بود زیرا هرگز دارویی را امتحان نکرده بودم که حتی 0.0٪ تغییر کند؟ حتی تیلنول و ایبوپروفن بر من تأثیر می گذارد. مقداری دور). نمی توانستم مغزم را آرام کنم. خواب. به تمرکز. من یک درمانگر را امتحان کردم که می خواست به سرعت تلاش های من را بر روی سازگاری با والدین متمرکز کند. من احساس ناراحتی می کردم زیرا او مشکلات من را نادیده می گرفت همیشه مسائلی که قبل از بچه دار شدن با آنها دست و پنجه نرم می کردم… حالا که این موجود جدید (با نیازها، خواسته ها و برنامه خواب خودش) را در زندگی ام داشتم، دیگر نمی توانستم از پس آنها بر بیایم.

زنی نان پزی نوزادش را در اتاق کودکان با دیوارهای سفید و پرده های سبز تیره در آغوش گرفته است

که کار نکرد

سوالی که مدام از خودم می پرسیدم این بود: من کجا رفتم؟ احساس می‌کردم کسی مغزم را گرفته و به گوشه‌ای پر از گرد و خاک انداخته تا تار عنکبوت و خرده‌های کودک نوپا را جمع کند (خوشبختانه استلا خوشحال است که در قسمت آخر کمک می‌کند). رنگ پریده. زامبی شده. بخش هایی از یک کل. مطمئناً، برخی این را به‌عنوان «مغز مادر» رد می‌کنند، و حداقل یک پزشک این کار را انجام می‌دهد، اما دوران ابرقدرت من در انجام چند کار و توانایی جادویی من در بیان 2000 کلمه در ساعت 2 بامداد به پایان رسیده است. هر کاری که انجام می‌دادم هنوز همان سطح معمول کارهای ناتمام بود که به آن عادت داشتم. من نتوانستم آن را به کار بیاورم. دور و بر زندگی روزمره مثل قبل کار دیگر مرا راضی نمی کرد زیرا چیزی از من بیرون نمی آمد و می شد روی سایت یا پلتفرم قرار داد.

به تغییر نیاز داشتم و می خواستم. از برخی جهات، با توجه به اینکه ما به تعطیلات خانوادگی رفتیم و سپس به خانه آمدیم تا خانه را بفروشیم، برنامه‌هایی برای نقل مکان در ایالت‌ها و (به طور موقت) نقل مکان با خانواده داشته باشیم، در حالی که به دنبال خانه مناسب می‌گشتیم، سال 2022 موارد زیادی داشته است. .

جلوی پنجره‌های خالی اتاق نشیمن می‌ایستم، پرده‌ها را پایین می‌آورم و فرش را بالا می‌کشم

آها لحظه من

شروع کردم به صحبت با چند دوست در مورد آن، و یکی از آنها جرقه ای را زد که من را به جایی که الان هستم رساند: او و دوست پسرش مرتباً در مورد چیزهای کوچک زیادی با هم بحث می کردند. چیزهایی که من و او در واقع مشترک بودیم. کم کم تفاوت‌های یکدیگر را تشخیص دادیم (آیا تا به حال صحبتی داشته‌اید که در آن در مورد سه موضوع کاملاً متفاوت به طور همزمان صحبت کرده باشید، بدون اینکه جمله‌ای را از دست بدهید یا گیج شوید؟ همین.). و پدر و مادر بودن مهم نبود:

  • انبوهی از “مواد” را که او به حال خود رها کرد تا چیزی را فراموش نکند (اگر آن را نبینم، به سرعت وجود ندارد). بله منم همین طور!
  • من و شما دائماً چیزهایی را که همیشه با خود حمل می کنیم از دست می دهیم (و ما همیشه دو تا از همه چیز را داریم، فقط برای هر موردی). من همیشه “اسپیسی سارا” بودم و نمی توانم به شما بگویم چند بار کلید و تلفنم را گم کرده ام. به همین دلیل دیگر از کیف پول هم استفاده نمی کنم.
  • روشی که من روی یک کار کار می کنم و حتی صحبت های شخص کنارم را نمی شنوم یا چیزهایی را که دو مکالمه قبل گفته ام را فراموش نمی کنم (حافظه من در وسط بحث بمکد و می تواند باعث شود که در مورد چیزهایی که مطمئن نیستم گفته باشم، که در برخی از روابط قبلی من به عنوان سلاح استفاده شده است، احساس دستکاری شده است). معضل تمرکز بیش از حد و بی توجهی.
  • یا مقدار زمان مورد نیاز برای یک کار را کاملاً دست کم می‌گیرم/بیش از حد تخمین می‌زنم (تأخیر مزمن یا تأخیر اجباری بر اساس عملکرد قبلی‌ام).
  • یک الگوی خواب بسیار با تاخیر که به نظر می رسد هرگز نمی توانم آن را با ساعات بیداری عادی تنظیم کنم. حتی در کودکی/کودکی. من یک جغد شب هستم. من همیشه بوده‌ام، و شروع کار را برایم دشوار کرده است، اما موفقیت در ایجاد وبلاگ لطف نجات بخش من در خواب کافی بود. زمانی که الیس داشتم آن را از دست دادم (او درست زمانی که من به خواب عمیق می روم از خواب بیدار می شود).

و غیره. هر چه بیشتر صحبت می‌کردیم، نقاط روشن بیشتری داشتم. او فاش کرد که مبتلا به ADHD است، و اگرچه راه تشخیص آسان نبود (چقدر طعنه آمیز است که قرار ملاقات با پزشک را به تعویق انداختن!)، درمان پیدا کرد و اوضاع شروع به بهبود کرد. این من را وارد یک مارپیچ از تحقیقات کرد (مانند زمانی که بیش از حد متمرکز هستم): آزمون‌های آنلاین، مقالات پزشکی و موارد دیگر. بررسی مقالات به خوبی تحقیق شده، اطلاعات نادرست، گزارش های دست اول و تعصبات خودم، کار زیادی بود.

Master Suite Progress – سارا پینتینگ

در کودکی، فقط کلیشه کودکان «بیش فعال» را می شناختم و آن را با همسالانی که نمی توانستند آرام بنشینند مرتبط می دانستم. من نمی توانستم با آن کاری انجام دهم (بی قراری من بیشتر درونی است و به سمت اضطراب گرایش دارد) و در مدرسه خوب کار کردم (مهلت ها سلاح مخفی من بودند. اینجا استاد مقاله نویسی ساعت دو نیمه شب است!). بنابراین هرگز انتظار نداشتم که این می تواند در مورد من صدق کند. اما با خواندن بیشتر، متوجه شدم که چگونه ممکن است علائم من متفاوت از علائم دیگران به نظر برسد. برخی از عادات غیرقابل توضیح من ناگهان توضیح داده شد (حتی خواب و رژیم غذایی!). لازم نبود نگاه کنم همه جعبه ها را برای گوش دادن به پزشک. و اینکه برای بسیاری از والدین – به ویژه زنان – تولد فرزندان می تواند نقطه عطفی باشد که در آن دیگر نمی توانند ادامه دهند. برای مدت طولانی توانستم این کار را انجام دهم، اما ورود به مرحله جدیدی از زندگی چرخه غیرممکنی ایجاد کرد که من را خسته کرد. سخت.

جستجو برای کمک

چند ماه تردید، ارجاع پزشکان و در نهایت مصرف دارو (که هنوز جدید است، بنابراین نمی‌دانم در نهایت چیز دیگری را امتحان کنم) طول کشید*. اما نسبت به چند ماه گذشته احساس بهتری دارم. وضوح. تمرکز مجدد هر چه بیشتر یاد بگیرم، احساس بهتری دارم. آنقدر نیست که راه حلی با F بزرگ وجود داشته باشد، اما من بهتر می فهمم کجا به دنبال پاسخ باشید، و این به تنهایی یک آرامش بزرگ است. این باعث می شود به امسال امیدوار باشم.

(*البته هیچ کدام از اینها پزشکی محسوب نمی شود مشاورهفقط بازگویی داستان خودم اگر خودتان را در این امر می شناسید، امیدوارم که به دکتر مراجعه کنید.)

سنباده زدن زیر آویز روبی برای بازیابی قاب

چشم انداز پروژه ها برای سال 2023

من امید زیادی به سال 2023 دارم. خانه قدیمی (در صورتی که آن را از دست دادید، ما آن را در پاییز گذشته فروختیم! و ما به سمت شمال و نزدیکتر به ساحل می رویم!) منبع اصلی بسیاری از پروژه های من بوده است. با این حال، من هنوز یک لیست فوق العاده طولانی برای انجام دادن دارم. خنده دار است که چگونه این اتفاق می افتد، درست است؟ من همه آن را در یک پست طولانی درباره اهداف 2023 پوشش دادم. و در ادامه در مورد بازسازی آپارتمان زیرزمین صحبت کنیم!



Source link

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا